یادداشت های بی سر و ته
یادداشت های بی سر و ته

یادداشت های بی سر و ته

کوری و خواب

یک انسان کور خواب هایش به چه گونه است ؟

فرصت

یه فرصتی پیدا کردم که گذشته زهراگینم رو فراموش کنم. میخام ازش استفاده کنم.

خودم باید هوای خودم رو داشته باشم

از آن روزی که ازش خواستم کمکم کنه و ازش جوابی نشنیدم فهمیدم خودم باید هوای خودم رو داشته باشم. دستم رو طرف آسمون بالا بردم و بهش گفتم تو که کمکم نمیکنی لطف کن سنگ هم جلو پام ننداز.

همه منتظریم

همه منتظریم

منتظر یه اتفاق خوب

یه اتفاق خوب که نجاتمون بده


ولی میدونید ؟ گور بابای انتظار ، گور بابای اتفاق خوب ! 

بجاش یه موزیک خوب پلی کنید و خوش باشید.

موزیک خوب من که دارم گوش میدم : "زلف بر باد مده" از "محسن نامجو"

تصمیم کبرای من

از همین لحظه به بعد می خوام روش زندگی کردنم رو تغییر بدم. میخوام شخصیت الانم رو کنار بزارمو یه دونه خوبش رو جایگزین کنم. یه دونه انسان تر ، آروم تر، منطقی تر. زندگی ناامیدکننده ای داشتم ؛ حداقل اینطور فکر میکنم. احساس میکنم تمام این مدت رو داشتم از بیراهه میرفتم. میخام صادق باشم. میخام خودم باشم.


سوالاتی که هنوز جوابش رو پیدا نکردم :

1 : چجوری میتونم این احساس رو تا مدت مدیدی زنده نگه دارم ؟

2 : آیا این تصمیمم منجر به مراعات و سازش با مردم میشه ؟ و آیا باید بهش تن بدم ؟

3 : اگه صداقت مطلق نشون بدم آیا کسی پیدا میشه که منو همونجور که هستم قبول کنه ؟


کارهایی که می تونه توی این راه بهم کمک کنه :

1. رفتن به روانپزشک و داشتن جلسات مشاوره

2. کتاب و فیلم و موزیک همیشه باهام باشه

3. کار پیدا کنم ( حس و حالش نیست )

4. دنبال کردن علایقم

5. یه دوست از جنس دختر داشته باشم که بهش اعتماد کافی رو داشته باشمو حرفهام رو باهاش شیر کنم. و مواظب باشم این دوستی در همین حد دوستی بمونه.


عذاب

من دارم عذاب میکشم. کسی هم خبر نداره از حالم. نمیدونم چمه. نمی تونم با کسی در میون بذارم. البته کسی رو هم ندارم باهاش در میون بذارم. یادم نمیاد آخرین بار از ته دل خندیده باشم. اگه مجبورم زندگی کنم دوس دارم شاد زندگی کنم. میخام شاد باشم :(

سیگار زندگی

گاهی باید سیگار را نصفه خاموش کرد. گاهی باید زندگی را نصفه به اتمام رساند.