یادداشت های بی سر و ته
یادداشت های بی سر و ته

یادداشت های بی سر و ته

اگه میتونستم چند بار زندگی کنم...

اگه میتونستم چند بار زندگی کنم و حق انتخاب داشتم :

زندگی اولم رو نرمال انتخاب میکردم.

زندگی دومم رو دوست داشتم مادرزاد کر- لال-نابینا باشم.

زندگی سومم رو بدون شک میخاستم که عقب مانده ذهنی بشم.

زندگی بعدیم یه قاتل زنجیره ای (هنرمند) باشم.

برای آخرین زندگی هم باز زندگی نرمال رو انتخاب میکردم.

تو آخرین مرحله میشستم رو صندلیه توی ایوون (تو هوای ترجیحا ابری). بعد با به جا گذاشتن یادداشتی کار خودمو یکسره میکردم.

و اینکه دوس داشتم مرگ هر زندگیمم متفاوت باشه.

بعد مرگ در آخرین زندگی هم نمیخاستم که هیچ نوع زندگی بعد از مرگ باشه. هیچ نوع زندگیی !!!

به موقعش باید رفت!

اسلحه گرم ؟ بهترین انتخابه. خیلی راحته. سریعه. درد رو کم احساس میکنی.
دنبالش بودم. بقیه خیلی ترسناکن. خیلی خیلی ترسناکن. باید منتظر موند تا کار تموم شه. باید انتظار کشید. انتظار سخته. همیشه ازش بدم میومد.

دلیل خودکشی...

دلیل خودکشی : اندوه درونی


کلاسیک ترین دلیل ممکن...

سانسور !!!

سانسور سانسوره... حالا از هر مدلش باشه. میخاد یه کلمه باشه میخاد یه تصویر باشه میخاد هرچی باشه !!!