بعضی وقتا به آدم های دور و برم نگاه میکنم و چیزی که ارزش دوست داشتن داشته باشه پیدا نمیکنم.
من توهین می کنم
به مقدسات تو توهین می کنم
من به دینی که زن را از بیضه ی چپ مرد کمتر می داند توهین می کنم
من به دینی که دستور سر بریدن مخالفانش را می دهد توهین می کنم
من به دینی که مخالفان اسلام را نجس می داند توهین می کنم
من به دینی که اجازه غنیمت گرفتن زنان را می دهد توهین می کنم
من به دینی که چند همسری را رواج می دهد توهین می کنم
من به دینی که فرمان قطع انگشت و دست و پا را می دهد توهین می کنم
من به دینی که تهدید به شکنجه سوزانده شدن در آتش می کند توهین می کنم
من به دینی که دختر 9 ساله را آماده سکس می داند توهین می کنم
من به دینی که فرمان جنگ با غیر مسلمانان را می دهد توهین می کنم
من به دینی که اعراب مهاجم با حمله به کشورم ، رواجش دادند، توهین می کنم
من به دینی که زن را کالا فرض می کند و او را ناقص العقل می داند توهین می کنم
من توهین را از ابراهیمی یاد گرفتم که تبر بر داشت و بت هایی را که برای مردم مقدس بودند شکست.
به نظر من “هوینگ إ رلیشنشیپ اور لاو” خوبه. مخصوصا استارتش. ولی میخام درمورد آخرش بگم... یا جدا میشی و احتمالا “هارت بریکینگ” داره برات. یا اینکه ازدواج میکنی و زمان اون عطش رو تا جایی که میتونه میکشه و میشیم عین خواهر و برادر. دوستش داری ولی خبری از اون عطش عه نیست.
با این ترک خاطره دارم :
جا روو مبل و تخت نی، روو زمین که هه
چیزی واسه خوردن نی، نون پنیر که هه
کارام جدیده، رفتارام عجیب غریبه نه
حال نمیکنی نیا، همین که هه
یه سری مثبت ن، یه سری منفی
یه سری خوشبخت، یه سری غمگین
...
همین که هه
همین که هه
My heart have been raped !!!